نمیدونم چی بگم
ماه رمضون هم اومد ماه درد حسرت
حسرت اون روزهایی که یک فرشته داشتم اون فرشته همه چیزم بود همه چیز داشتم ولی هیچ چیز نداشتم
حسرت دیدن و راه رفتن بدون ترس وحشت حسرت روز هایی که حالا همش بغض توی گلوم شده
شد یک سال یک سال پر از اشک و غم و غصه یک سال که فرشته من رفته رفت و دیگه
ندیدمش رفت و صداش نشنیدم نمیدونم کجاست حتی نمیدونم حالش خوبه یا بد
یک سال با فکر کردن به حرفهاش و بیاد آوردن جهرش گذشت
نمیدونید چقدر دردناکه حتی نمی تونم چهرش به خوبی بیاد بیاری
تمام چیزی که ازش مونده یک دست بنده فکر میکنید این برای یک سال دیگه هم بس باشه
چقدر باید صبر کرد چقدر باید چقد بایدعاشق بود چرا باد یک فرشته چنین کاری بکنه مگه فرشته هم دل میشکنه
کاش فقط می شکست ولی اون دلم شکست برد نمیدونم چه جوری ولی رفت دیگه برنگشت با این حال بااین همه
خستگی با این همه تنهایی اگه کسی فرشته من دید بهش بگین بگین هنوزم جاش خالیه تو خونم
بگین هنوز داد میزنم برگرد دردت به جونم .
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.